24روزهای زیبا
((این پست رو دیروز عصر نوشتم عزیزم)) سلام مهربونم خیلی حرف واسه گفتن داشتم ولی اینقدر ادا اصول در میاری که آدم فراموشش میشه که چی باید بگه از خونه مادر جون که برگشتیم شیطنت هات بیشتر شده و بامزه تر شدی... دقیقا آدم احساس میکنه که بزرگتر شدی و خوب واسه مون دلبری میکنی... بلوکهای بازیت رو خیلی دوست داری و وقتی میچینمشون روی هم با شدت میریزیشون پایین و بی طاقت میشی تا بازم واست بچینمشون روی هم... تاب بازی رو بیشتر از همه چی دوست داری و انچنان خودت رو به بالا و پایین پرتاب میکنی که خدا میدونه... شست پای راستت رو با ولع میخوری... دوست داری راه بری و به هر چیزی که میرسی با دست میگیریش و بلند میشی وا میستی.. آب دهانت خیلی میری...
نویسنده :
مامان معین
18:55